شعری زیبا به نام، "عشق یعنی..."
عشق یعنی پرزدن بی بال وپر
دیده را دریا نمودن تا سحر
عشق یعنی گفتگو با کربلا
سر کشیدن باده از جام بلا
عشق یعنی دیده برخنجرزدن
مثل طوطی درقفس پرپرزدن
عشق یعنی گم شدن در جام می
راز دل بی پرده بشنیدن زنی
عشق یعنی خاک پای خاکیان
می زدن در حلقه ی افلاکیان
عشق یعنی مثل یک گل وا شدن
فــارغ از بی تابی دنیـــا شـدن
عشق یعنی شب نشینی با خدا
گفتگو با ناله اما بی صدا
عشق یعنی پای کوبی در منا
با صفا دل را نمودن آشنا
عشق یعنی دیدن موسی به طور
یک جهان بی ناشدن ازبوی نور
عشق یعنی پای هر بت« لا» شدن
مست و مجنون درپی لیلا شدن
عشق یعنی زندگی را باختن
خانه ای در کوی دلبر ساختن
عشق یعنی از حرا تا کربلا
جان سپردن تشنه لب درنینوا
عشق یعنی چون کبوتر ساده باش
پای هر صاحب دلی افتاده باش
عشق یعنی فارغ از رنگ و ریا
دوستی با لاله و گل بی ریا
عشق یعنی کار نیکو کردن است
برصداقت راستی خوکردن است
عشق یعنی عشق بازی با چمن
گفتگو با لاله و با یاسمن
عشق یعنی مثل آب آبی شدن
هرشبی با گریه مهتابی شدن
عشق یعنی جوشش می درسبو
مستی ودیوانگی بی های وهو
عشق یعنـــی باسحرهمدم شـــدن
در دبــســتان ادب آدم شـــدن
عشق یعنی مرگ درمیدان جنگ
کشته دلدار گشتن بی درنگ
عشق یعنی بی نیاز از جام جم
شاد کردن دیده و دل وقت غم